تماس با مشاوران حقوقی تهران وکیل

دسترسی اول : نارمک براصلی خیابان فرجام حدفاصل حیدرخانی و عبادی، ساختمان کهکشان پلاک 401 طبقه 2 واحد 8

دسترسی دوم :اتوبان باقری،فرجام غربی،بعد از عبادی،پلاک ۴۰۱،ط۲،واحد ۸ ساختمان کهکشان

تلفن : 09100911179

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

تماس با تهران وکیل

در صورتیکه نیاز به انجام کارهای وکالتی دارید با ما در تماس باشید

در این مطلب به موضوع تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع اشاره شده است. شما می توانید در صورت نیاز به مشاوره حقوقی رایگان از طریق راههای ارتباطی با ما در تماس باشید.

 

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع به چه صورت است

اگرقبل ازعقد نکاح زن یا مرد بیماری خاصی داشته باشد وبا همسرخود مطرح نکرده ویا ازاومخفی کرده باشد، نکاح می‌تواند فسخ شود. بیماری صرع یا یاغش کردن امروزه ازجمله بیماری‌های شایع است ،اگرچه در گذشته راه‌های زیادی برای درمان این بیماری نبوده اما با پیشرفت علم وساخت داروهای جدید وشیوه‌های درمان وکنترل این بیماری افزایش پیدا کرده‌ ودرصورت تشخیص سریع وبه موقع می تواند درمان وکنترل شود،به همین دلیل درگذشته تایید وتنفیذ فسخ نکاح به علت بیماری صرع روند سریع‌تری داشته امااین روندامروزه طولانی‌تروپیچیده شده است ودیگر بیماری صرع مخل زندگی زناشویی محسوب نمی شودوبرای فسخ باید به دادگاه مدارک وشواهد مختلفی ارائه گردد. براساس قانون مواردی که زن یا مرد می توانند عقد نکاح را فسخ کنند،درمواد 1122 و 1123 قانون مدنی مقررشده است که بیماری صرع ازمواردی که منجربه ایجاد حق فسخ نکاح برای زن ومرد می شود نمی باشد بنابراین فسخ نکاح به دلیل بیماری صرع امکان پذیرنیست مگراینکه عدم بیماری خاص ازجمله بیماری صرع درضمن عقد نکاح برای زن ومردشرط شده باشد که دراین صورت،به دلیل فریب درازدواج می توان عقد را فسخ نمود یا گاها درهنگام عقد نکاح زن ومرد برگه‌ای به عنوان تایید نداشتن بیماری‌های خاص امضا می‌کنند وبعدازعقد یکی ازطرفین متوجه بیماری ودروغ همسرخود می شود، برای اوامکان فسخ نکاح ایجاد می شود اما اگرشخص بیماربعدازعقد متوجه بیماری خود شود، موجب فسخ نکاح نمی شود.

عیوب موجب حق فسخ ازدواج در مرد

براساس ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی عیوب زیردرمردموجب حق فسخ برای زن خواهد بود:

۱) خصاء

۲) عنن (ناتوانی مرد) به شرط اینکه ولو یکبارعمل زناشویی راانجام نداده باشدوبعدازگذشت مدت یک سال ازتاریخ رجوع زن به دادگاه، رفع نشودودرصورتی که پس ازعقد ایجاد شود نیز زن را صاحب حق فسخ نکاح می‌کند.

۳) مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادربه عمل زناشویی نباشد.

عیوب موجب حق فسخ نکاح در زن

براساس ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی اگرعیوب زیردرهنگام عقد موجود باشد و مرد بدون آگاهی به آنها با زن ازدواج کرده باشد قانون به مرد حق فسخ ازدواج رامی‌هد.

۱) قرن

۲) جذام

۳) برص

۴) افضاء

۵) زمین گیری

۶) نابینائی از هر دو چشم

حق فسخ نکاح به دلیل عیوب زن، برای جلوگیری از ضرر مرد است پس اگر بوسیله عمل جراحی یا با وسایل درمانی این عیوب از بین برود، حق فسخ نکاح نیزمبنای خود را ازدست می‌دهد وساقط می‌شود.

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

عیوب موجب حق فسخ نکاح مشترک در زن و مرد

  • جنون تنها مصداق عیوب مشترک درزوجین است که موجب حق فسخ می‌شودوطبق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی، جنون هریک اززوجین به شرط استقرار،اعم ازاینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ ازدواج است. قانون مدنی جنون را تعریف نکرده است،اما طبق نظرفقها جنون یعنی اختلال عقل ومنظورازاختلال عقل آن است که شخص درانجام وظایف عادی ومعمولی روزانه خود نامتعادل شده واعمال بدون هدف ازاو سربزند،بنابراین فراموشی‌های سریع الزوال، بیهوشی‌های ناشی ازهیجانات ناگهانی،ونیزبیماری صرع جنون محسوب نمی‌شود.

فسخ نکاح دراثرجنون زمانی امکان پذیر است که به هنگام ازدواج شخص از جنون دیگری آگاه نباشد. اگر با علم به جنون با اوعقد کرده باشد اقدام به ضرر خود کرده است وباید تحمل کند.

اگرپس ازازدواج مرد دچارجنون شودزن حق فسخ پیدا می کند ولی اگرزن پس ازازدواج دچارجنون شود مرد نمی‌تواند نکاح را فسخ کند.

  • تخلف ازشرط صفت یعنی اینکه صفت خاصی درزن یا مرد شرط شده باشد،ولی بعد ازعقد معلوم شود که فرد فاقد آن وصف می باشد البته صفت شرط شده باید دارای نفع و فایده‌ای عقلایی و مشروع باشد وصفت موجب ترغیب فرد برای نکاح وبا اتکا به این صفت،با شخص ازدواج کند که می‌تواند ازاوصاف ظاهری، ویادرباره‌ شخصیت مادی ومعنوی فرد باشد.
  • تدلیس یا فریب درازدواج فرد صفت‌هایی رابه خود نسبت می دهد که آنها را نداردیا مسائل یا حقیقت مهمی را کتمان می کند وفرد بعد ازعقد متوجه می شود که تمام چیزهایی که درموردهمسرش تصور می‌کرده،دروغ بوده است.

یکسری ازبیماری ها هستند که خطرناکند ولی ممکن است خودفردهم ازآن بی اطلاع باشد ولی بعضی بیماری ها هستند که درفرد بروزمی کند مانند صرع که قبل ازازدواج زن یا مرد باید به همسرخود بگوید.

شرایط وقواعد فسخ نکاح

  1. فسخ نکاح وطلاق موجب انحلال عقد نکاح شده وازنظرعده نگه داشتن زن تفاوتی با هم ندارند.
  2. خیار فسخ فوری است واگرطرفی که حق فسخ نکاح را دارد بعد از اطلاع یافتن از وجود علت فسخ، نکاح را فسخ نکند اختیار او از بین می‌رود؛ به شرط آنکه علم به حق فسخ وفوریت آن داشته باشد.
  3. حق فسخ نکاح قابل اسقاط است ومی‌توانند از این حق خود صرف‌نظر نمایند.
  4. فسخ عقد یک ایقاع است ونیازبه رضایت طرفین نداردوشخص می‌تواند یک طرفه آن راانجام دهد.
  5. فسخ کننده باید بالغ،عاقل ورشید باشد
  6. حق فسخ ازدواج به وارث منتقل نمی‌شود

ثبت رسمی فسخ نکاح

دارنده حق فسخ برای فسخ نکاح ملزم به رعایت تشریفات خاصی نیست وتنها با گفتن لفظ یا انجام عملی که برآن دلالت داشته باشد، نکاح را فسخ می‌نماید اما ثبت رسمی آن همانند ازدواج و طلاق الزامی است. به این منظورباید به دادگاه مراجعه نمود و پس از صدور حکم مربوط ازسوی دادگاه، فسخ نکاح را در دفاترازدواج و طلاق ثبت نماید.

خواسته: تنفيذ فسخ نکاح به لحاظ ابتلاء زوجه به بیماری صرع)

خواهان: زوج

خوانده: زوجه

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

نتیجه رأی دادگاه خانواده:

صدور حکم بر بطلان دعوی خواهان

تذكرات:

١) اگر در عقد نکاح قبل از وقوع نزدیکی بین زن و شوهر عقد با وجود یکی از دلایل شرعی فسخ شود هیچ مهری به زن تعلق نمی گیرد مگر اینکه علت فسخ ناتوانی شوهر از | انجام عمل زناشویی باشد که به این عیب «عن» گفته می شود و در این صورت نیمی از مهر | به زن تعلق خواهد گرفت. (ماده ۱۱۰۱ ق.م)

۲) اگر فسخ نکاح به هر جهتی بعد از نزدیکی واقع شود تمام مهر تعیین شده به زن تعلق | خواهد گرفت. (ماده ۱۱۰۱ ق.م)

3 اگر مهر تعیین نشده باشد و نکاح به علت عنن فسخ شود زن می تواند نیمی از | مهرالمثل خود را از مرد مطالبه نماید.

(نک) حقوق خانواده / دکتر ناصر کاتوزیان ج (۱) ش ۱۷۶

۴) عقد با عدم تعهد و اقاله متفاوت می باشد زیرا اقاله عقد نیست بلکه توافق برای فسخ عقد است که به آن تفاسخ می گویند، تفاسخ در همه عقود لازم (بجز در وقف و نکاح و نظایر اینها) می تواند اعمال شود و اثر قهقرائی (به گذشته هم ندارد.

ر.ک ) به مواد ۲۸۳ تا ۲۸۸ ق.م.

برگرفته از قانون مدنی)

ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی:

عيوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود

 1- قرن ۲- جذام ۳- برص ۴۔ افضاء ه زمین گیری ۶- نابینائی از هر دو چشم

ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی

عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.|

ماده ۱۱۲۵ قانون مدنی:

جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

در صورت نیاز به مشاوره حقوقی می توانید در هر ساعت از شبانه روز با موسسه تهران وکیل تماس حاصل فرمایید. همچنین می توانید به منظور دریافت مشاوره حقوقی رایگان در ساعات غیر اداری از طریق راه های ارتباطی موجود در وب سایت اقدام فرمایید و همچنین در صورت نیاز نسبت به دریافت مشاوره حقوقی ار طریق واتساپ نیز اقدام فرمایید.

| ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی:

هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذكوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد | حق فسخ نخواهد داشت.

ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی: |

خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می شود به شرط اینکه علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.

{ نظریه مشورتی شماره ۷/ ۶۱۲۸ مورخ ۱۳۸۲/ ۹ / ۱۳

)’ با توجه به مقررات ماده ۱۱۲۵ ق.م. جنون و عنن هرگاه در مرد بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ برای زن خواهد بود، با اطلاق ماده مذکور و اسکوت قانون از اینکه آیا حق فسخ فوری است یا بعد از مهلت یکساله و با توجه به مقررات ماده ۳ ق.آ.د.م. ۱۳۷۹ و اصل ۱۶۷ ق…ج.1 . 1. و فتوای حضرت امام خمینی (ره) در تحریرالوسیله جلد ۲ مسأله ۶ بعد از ثبوت عنن رجل، زن اگر برای زندگی با مرد صبر نکند و به حاکم شکایت | از کند، زن بعد از مهلت یکسال حق فسخ خواهد داشت.

درخواست تأیید و تنفيذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع» زوجه

کلاسه پرونده: … مرجع رسیدگی شعبه ……………… (خانواده) دادگاه عمومی … | خواهان: اکبر خوانده: معصومه خواسته: تنفيذ فسخ نکاح

گردشکار: در این پرونده خواهان دادخواستی علیه خوانده فوق تقدیم نموده که دادگاه |با بررسی مجموع اوراق و محتویات پرونده ضمن اعلام ختم رسیدگی به شرح زیر | مبادرت به صدور رای می نماید.

رأی دادگاه

در خصوص دعوای خواهان آقای اکبر با وکالت آقای ………… عليه خوانده خانم معصومه | با وکالت آقای…………….. به خواسته تنفيذ فسخ نکاح به دلیل بیماری صرع که دادگاه با | بررسی محتویات پرونده و دادخواست تقدیمی و منضمات آن و ملاحظه سند نكاحبه که فتوکپی مصدق آن ضمیمه گردیده و رابطه و علقه زوجیت اصحاب دعوا را محرز می نماید و خوانده و وکیل وی با حضور در جلسه دادگاه منکر بیماری صرعه گردیده و اعلام آمادگی جهت معرفی به پزشکی قانونی را نموده اند و در موعد مقرر خواهان جهت پرداخت هزینه مربوط به معاینه علیرغم وصف ابلاغ حاضر نگردیده و در آن جلسه خوانده اظهار داشته هر چند که خواهان جهت پرداخت هزینه پزشکی قانونی حاضر | نگردیده

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

لکن اینجانبه حاضرم با هزینه خودم به پزشکی قانونی بروم و نامبرده به پزشکی قانونی معرفی گردیده و پزشکی قانونی استان ……………. طی نامه شماره ۱/ ۳۱ /۵۰۶۰ مورخ ۸۴ / ۲ / ۵ اعلام داشته است که جهت معاینه و اعلام نظر حضور خواهان را ضروری |دانسته و دادگاه با تعیین وقت به اصحاب دعوا ابلاغ که در موعد مقرر هر دو جهت اعلام | نظر پزشکی به آن مرکز مراجعه نماید که خواهان علیرغم وصف ابلاغ در این جلسه هم حاضر نگردیده و دادگاه صرفنظر از موارد و معنونه در فوق و نظر به اینکه به موجب مقررات قانونی و ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی عیوب مختص در زن که موجبات حق فسخ برای مرد را خواهد داشت به صورت احصاء شده بیان گردیده و بیماری صرع، در ردیف بیمارهای موجب حق فسخ برای مرد بیان نگردیده بنابراین با توجه به مراتب و معنونه در فرق دعوای خواهان غیر وارد تشخیص و حكم به بطلان دعوای خواهان صادر و اعلام می گردد رأی دادگاه حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در دادگاه محترم تجدیدنظر استان ……. می باشد.

رئیس شعبه ……. دادگاه عمومی ……….

فصل چهل و چهارم

برگرفته از کتاب تحریرالوسیله حضرت امام (ره) | گفتاری در عیوب باعث خیار فسخ» و «گفتار در تدلیس»

استذكارات:

1) کسی که مدعی جهل به وجود خیار یا فوری بودن اعمال خیار است باید جهل خود را نسبت به این امور اثبات نماید و الا امل بر این است که همه از قوانین آگاه هستند. البته در این مورد نظر مخالفی هم در بین اسانید قوی وجود دارد که اصل را بر عدم اطلاع گذاشته اند و معتقدند اطلاع طرف باید ثابت شود.)

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

۲) اگر مرد بعد از عقد نکاح به یکی از بیماری های مقاربتی دچار شود زن می تواند از نزدیکی کردن با مرد خودداری کند و این امتناع مانع حق نفقه برای زن نخواهد بود (ماده ۱۱۲۷ ق.م) امراض مفارینی بیماری هایی هستند که از راه مجاری تناسلی و از راه آمیزش جنسی منتقل می شوند مانند بیماری های سفلیس و سوزاک

۳) اگر در یکی از طرفین عقد وجود منت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که این صنت در آن فرد وجود نداشته است طرف مقابل حق فسخ عقد را خواهد داشت و تفاوتی ندارد که وجود این مفات در آن فرد در ضمن عقد تصریح شده باشد یا اینکه تصریح نشده باشد اما عقد مبنی بر آن مفت انجام شده باشد مثل این سفت که مرد پزشک است اما بعد از عقد معلوم شود که در واقع پزشک نبوده است (ماده ۱۱۲۸ق.م)

۴) تدلیس با فریب دادن طرف مقابل در عقد در صورتی موجب حق فخ برای طرف دیگر می شود که توسط خود فرد یا با تبانی وی انجام شده باشد و الا اگر شخه ثالتی بدون اطلاع یکی از طرفین عقد وجود | منت خاصی را در آن شخص ذکر کرده باشد و عقد مبنی بر آن شرط انجام شود و بعد از عقد طرف مقابل متوجه نقدان این منت در وی شد حق فسخ نخواهد داشت. (ماده ۴۳۹ ق.م)

۵) اگر در نتیجه تدليس و فریب دادن یکی از زوجین در عقد نکاح در مورد وجود وصف با اوصاف خلی که در عند تصریح می شود با عند مبنی بر آن جاری می شود به طرف مقابل خسارت مادی یا معنوی وارد شود طرف تدلیس کننده باید این خسارات وارده به فرد مقابل را جبران نمايد.2

۶) اگر هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف مقابل خود را به امور واهی مانند داشتن تحصیلات عالیه، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خلی، مجرد بودن و غیره این اوصاف واقع شود مرتکب به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.)

گفتاری در عیوب باعث خیار فسخ و گفتار در تدلیس،

و این عیوب دو قسم است: مشترک و مختص، اما عيب مشترک که باعث خیار می شود | چه در مرد باشد و چه در زن عبارتست از جنون، و جنون عبارتست از «اختلال عقل، لكن بیهوشی و بیماری صرع از مصادیق جنون نیست هر چند که در صرع بعضی مواقع حالتی پیدا می شود که معهود همه است، و هر یک از دو طرف عقد یعنی زن و شوهر حق دارند عقد نکاح را فسخ کنند زمانی که معلوم شود با شخص دیوانه ای ازدواج کرده، به این تفضیلی که اگر دیوانه مرد باشد طرف مقابلش در هر حال حق دارد عقد را فسخ کند چه اینکه شوهرش قبل از عقد دیوانه بوده و او نمی دانسته و چه اینکه در حال عقد سالم بوده بعد از | آن دیوانه شده باشد، و چه اینکه بعد از عقد اگر خفیف باشد بطوری که اوقات نماز را | تشخیص بدهد بودن خیار برای زن محل تأمل و اشکال است و باید احتیاط ترک نشود، و اما | اگر زن دیوانه باشد در صورتی که معلوم شود قبل از عقد دیوانه بوده و مرد نمی دانسته حق فسخ دارد، و اما اگر در حال عقد سالم بوده و بعد از عقد دیوانه شده باشد حق فسخ ندارد، و | در جنوب موجب خبار فرقی نیست بین جنون اطبانی که بیمار دائما در حال جنون است و جنون ادواری که طرف گاهی دیوانه می شود، در جنون ادواری در صورتی که قبل از عقد این حالت بوده مرد حق فسخ دارد هر چند که عقد در دوره سلامتش واقع شده باشد، همچنان | که على الظاهر در این حکم فرقی نیست بین نکاح دائم و منقطع. این بود عيب مشترک بین مرد و زن.

و اما عيب مختص به مرد سه چیز است:|

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

اول – اخته بودن . چه اینکه تخم های او را کشیده باشند و چه اینکه آنرا کوبیده باشند که – در هر دو صورت وقتی معلوم شود که مرد قبل از عقد این عیب را داشته و زن نمی دانسته زن حق دارد عقد را فسخ کند.

دوم – جب، یعنی بریده بودن آلت مردی، البته وقتی زن حق فسخ دارد که آلت مرد از بیخ = بریده باشد و چیزی از آن باقی نمانده باشد که برای عمل زناشویی کافی باشد، که اگر باقی : مانده باشد هر چند به مقدار حتفه زن حق فسخ ندارد، در اینجا نیز به شرطی زن میتواند | عقد را فسخ کند که این عیب قبل از عقد در مرد بوده باشد.

و اما اگر بعد از عقد چنین شده باشد داشتن و نداشتن خیار محل تأمل است، بلکه بعيدا نیست که نداشته باشد چه اینکه قبل از و طی چنین شده باشد و چه بعد از آن.

سوم – عنن، و أن مرضی است که آلت مرد را از برخاستن ناتوان میکند بطوری که نمی تواند آن را داخل در زن نماید، که اگر مرد به چنین دردی مبتلا باشد و یا بعد از عقد مبتلا شود زن حق دارد عقد را فسخ کند بشرطی که ناتوانی مرد بطور مطلق باشد یعنی آلتی به طور کلی ناتوان باشد نه تنها در برابر این زن که اگر در برابر این زن ناتوان و در برابر زن دیگر توانا باشد زن حق فسخ ندارد، و نیز بشرطی که بعد از عقد ولو یک بار وطی نکرده باشد حتی در عقب زن پس اگر بعد از عقد یک بار وطی را انجام داده و سپس مبتلا به عن شده باشد بطوری که بکلی قادر بر وطی زن نباشد زن خیار ندارد.

و اما عيوب مختص به زن شش عیب است:

اول – برص (پیسی)، دوم – جذام (که در فارسی آنرا خوره گویند)، سوم – افضاء، که در سابق معنایش گذشت، چهارم – قرن که به آن عمل نیز گفته می شود و آن بطوری که گفته شده گوشتی با غده ای و با استخوانی است که در دهانه رحم روئیده شود و از عمل وطی جلوگیری میکند بلکه اگر جلوگیری هم نکند و تنها ماية نفرت و گرفتگی خاطر می شود على الاظهر خیار دارد، پنجم – عرج آشکار (یعنی شلی پا ) هر چند بحد زمینگیری نرسیده باشد. ششم – کوری، و آن عبارتست از اینکه هر دو چشم نور خود را از دست بدهد هر چند که باز و بحسب ظاهر سالم باشند و اما یک چشم بودن و شب کور بودن باعث خیار نمی شود، و شبکوری بیماری ایست که مانع دید در شب است و فقط روز می بیند و | همچنین تار بودن دید چشم در صورتی که غالب اوقات اشک بریزد.

مسأله ۱- عيوب نامبرده در آن زمانی مجوز فسخ می شود که معلوم گردد که این عیب ها | قبل از عقد بوده، و اما اگر یکی از اینها بعد از عقد حادث شود مجوز فسخ نمی شود، و حال | چه اینکه بعد از عقد و وطی پیدا شده باشد و چه بعد از عقد و قبل از وطي.

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

مسأله ۲-نازانی جزء عیوبی که حق فسخ بیاورد نیست، نه عقیم بودن مرد حق فسخ برای | زن می آورد و نه نازانی زن برای مرد.

مسأله ۳- جذام و پیسی تنها در زن حق فسخ می آورد، و اما وجود یکی از آنها در مرد بنابر اقوى حق فسخ برای زن نمی آورد.

مسأله ۴- خیار فسخ چه در طرف مرد و چه در طرف زن فوری است بنابراین اگر یکی از دو طرف عقد نکاح در طرف دیگر عیب مختص به او را ببیند و فورا اقدام به فسخ نکند عقد | لازم می شود، بله ظاهر این است که اگر صاحب خیار جاهل به مسئله باشد و نداند که خیار دارد و یا اگر می داند نداند که خیارش فوری است و از این جهت فورا اقدام به فسخ نکند ) معذور است، یعنی خیار او بخاطر جهل به اصل خیار با جهل به فوریت آن ساقط |نمی شود.

مسأله 5- اگر زن و شوهر اختلاف کنند در وجود عيب قول منکر است که با تم پذیرفته است در صورتی که طرف مقابل بینه نداشته باشد، فلذا بنابر اقوی با بټنه هر عیبی حتی عن ثابت می شود، همچنانکه هر عیبی با اقرار صاحب آن و نیز با شهادت شهود بر اینکه صاحب آن اقرار کرده است ثابت می شود، و همچنین با سوگند مرد بمدعی به این معنا که مدعی ادعای وجود عیب در طرف مقابل می کند و شاهد ندارد در نتیجه حاکم به منگر عیب حکم می کند به اینکه سوگند یاد کند و او امتناع بورزد و سوگند را به مدعی برگرداند، که اگر مدعی سوگند رد شده را اداء کند عیب ثابت می شود، و عیبهای باطنی زنان بوسیله شهادت چهار زن عادله ثابت می شود، نظير موارد دیگری که شبیه به اینجاست

مسأله6- اگر عنن مرد ثابت شود با این است که زن بر همان وضع صبر کند که هیچ، و اما اگر صبر نکرد و شکایت به حاکم شرع ببرد تا از آن وضع خلاصی باید حاکم یکسال کامل به مرد مهلت می دهد که ابتدای آن از روز شکایت زن آغاز می شود اگر در این مدت توانست با | | او و یا زن دیگر جماع کند حکم می کند به اینکه زن حق فسخ ندارد وگرنه زن حق دارد که بفوریت عرفی عقد خود را فسخ کند، اگر بفورت فسخ نکند در صورتی که علتش این باشد | که جاهل به خیار و یا جاهل بفرريت خیار است خیارش ساقط نمی شود وگرنه دیگر حق | | فسخ ندارد، و همچنین اگر زن به زندگی با مرد راضی باشد ابتداء و بعد مطالبه فسخ کند | چنین حقی ندارد.

مسأله ۷- فسخ به عیب طلاق نیست، بلکه بر هم زدن عقد است چه از ناحیه مرد باشد و چه از ناحیه زن، بنابراین فسخ عقد نکاح احکام طلاق را ندارد، مگر مسئله نصف شدن مهر در فسخ بخاطر تن که بیانش می آید، و نیز شروطی که در طلاق هست در نخ نیست، پس یکی از طلاق های سه گانه ای که باعث محلل می شود بحساب نمی آید، و نیز لازم نیست مانند طلاق زمانی واقع شود که زن حیض و نفاس نداشته باشد و یا در حضور دو شاهد عادل واقع گردد.

مساله ۸- برای مرد جایز است عقد نکاح را بخاطر عيب زوجه فسخ کند بدون اینکه از حاکم اذن بگیرد، و همچنین زن بخاطر عيب مرد، بله اگر ثابت شده باشد که مرد مبتلا به این است اذن حاكم لازم دارد، از این جهت که حاکم باید برای مهلت مدت یکسال را معین کند چون این از وظایف حاکم است، نه اینکه مؤثر شدن فسخ مشروط به اذن حاکم باشد) | پس بعد از آنکه حاکم مدت معین کرد و آن مدت سرآمد و مرد قدرت بر وطی پیدا نکردند می تواند بدون مراجعه به حاکم عقد را فسخ کند.

مسأله ۹- اگر مرد عقد را بخاطر یکی از عیب های زن فسخ کند اگر این فسخ قبل از دخول | باشد مهریه ای به عهده اش نیست، و اما اگر بعد از دخول باشد همان مهر معین شده در دمه او مستقر می شود، و همچنین اگر زن بخاطر عیب مرد عقد را فسخ کند که اگر بعد از دخول بوده مستحق تمام مهر می شود و اگر قبل از دخول بوده مستحق چیزی نمی شود، مگر در خصوص تن که نصف مهر را طلبکار می شود

مسأله ۱۰- اگر زن یکی از عیب های موجب خیار را داشته باشد و آن را از راه تدلیس بز مرد پوشانیده باشد و بعد از دخول آن عیب فاش شود اگر مرد بخواهد با آن زن بسازد و او را نگه دارد باید تمام مهر را بدهد، و اما اگر خواست فسخ کند زن مسنح مهری نیست، و اگر مرد قبلا مهر او را داده باشد آنرا پس می گیرد، و اما اگر تدلیس کننده خود زن نبوده باشد زوجه مستحق آن گردد زوج آن را به وی می پردازد آنگاه بر تدلیس کننده رجوع نموده آنچه را که به زوجه داده از او می گیرد.

مسأله ۱۱- تدلیس به این طریق محقق می شود که در مقام ازدواج زن برای مرد توصیف بشود به صحیح و سالم بودن، آنچنان که مرد فریب این توصیف را بخورد و اقدام به عقد | کند، و اما اینکه بغیر شوهر گفته شود که من سالم هستم و یا اگر به شوهر گفته به منظور ازدواج نبوده باشد تدلیس نیست، و ظاهر این است که بطریق سکوت نیز محقق می شود به این معنا که زن با اینکه می داند محبوب است و با اینکه می داند که شوهر اطلاعی از عیب او ندارد بلکه معتقد است که وی صحیح و سالم است و در عین حال سکوت کند و از عیب خود خبر ندهد.

مسأله ۱۲. کسی که تدليس او باعث می شود سرانجام مهر به گردن او بیفتد و شوهر بعد از پرداختنش به زن به او رجوع نموده آنچه به زوجه داده از او بگیرد کسی است که ازدواج مستند به او شود، چه ولی شرعیش یعنی پدر و جد زن و چه ولی عرفی او چون مادر و | برادر بزرگش و عمر و دانی و هرکسی که آن زن بدون رأی و نظریه او شوهر نمی رود و در | عرف و عادت در امر ازدواج به او مراجعه می شود و على الظاهر مثل آنان است بیگانه ای که – علاقه شدید و ارتباط محکمی با آن زن و به سرنوشت وی دارد بطوری که بدون رأی او | ازدواج واقع نمی شود، بلکه بعید نیست بگوئیم واسطه ای هم که برای پیوند دادن دو خانواده ملحق به نامبردگان است نزد آنان آمد و شد میکند و برای ایجاد الفت بین دو طرف دست به اقداماتی میزند نیز ملحق به نامبردگان است .

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

مسأله ۱۳- همچنان که تدلیس در عیب های خیار آور نظیر جنون و کوری و غیره صورت می گیرد در مطلق نقص و عیب نیز تحقق می یابد نظیر لوچ بودن چشم و امثال آن بدین صورت که آن نقص را از طرف مقابل بپوشاند، و نیز در صفات کمال از قبیل شرف و حب ونب و جمال و بکارت و غیره صورت می گیرد به اینکه آن زن را توصیف کنند و این صفات کمال و اینکه مثلا بکر است در حالی که بكر نباشد. اما تدلیس در اولی یعنی عیب های خیارآور اثری ندارد جز اینکه شوهر وقتی عقد را فسخ کرد در پس گرفتن مهری که داده به مدلش رجوع می کند که بیانش گذشت، و اما داشتن خیار جزء اثر تدلیس نیست، زیرا خیار اثر خود آن عیب است تدلیس هم اگر نمی شد شوهر خیار داشت، و اما تدلیس در قسم دوم یعنی عیب هائی که خیار نمی آورد از سایر انواع نقص و کمبود در صفات کمال اثر دارد، و آن این است که در بعضی موارد خیار می آورد مثل اینکه در ضمن عقد داشتن صفت | كمال شرط شده باشد مثلا گفته باشد ازوجتك هذه الباکره – من این باکره را به عقد | ازدواجت درآوردم» و یا گفته باشد «زوجتك هذه الغير الثيبه – من این خانم غير ثيبه را به | عقدت درآوردم، او هم گفته باشد قبل، بلکه ظاهر این است که اگر قبل از عقد و هنگام = خواستگاری و گفتگو توصیف کرده باشد آن دختر و یا زن را به اینکه دارای فلان صفت | کمال است و یا به اینکه این دختر یا زن فلان نقص را ندارد آنگاه عقد را براساس آن گفتگوها | خوانده باشند مثل این است که آن صفات نیک و نداشتن آن صفات زشت را در ضمن عقد | شرط کرده باشند، و در نتیجه اگر یکی از آن صفات نیک در آن دختر یا زن نباشد شوهر – خیار دارد اما نه خیار تدلیست بلکه خیار تخلف شرط. و اگر این تخلف بعد از عقد معلوم نشود بلکه بعد از دخول کشف شود و شوهر فسخ را انتخاب کرده باشد و بعد از فسخ زن مهر خود را از او بگیرد او می تواند به مدلی مراجعه نموده از او پس بگیرد.

مسأله ۱۴- اگر مردی که می خواهد زنی را عقد کند معتقد باشد که او فلان عيب و با کمبود را که خیارآور نیست ندارد و حال آنکه خود زن و ولی او اطلاع دارند که چنین نقص و کمبودی در وی هست لکن در موقع گفتگو و خواستگاری سکوت کنند نه زن بگوید که من فلان نقص را دارم و نه ولیش به مرد خبر دهد، این سکوت تدلیس نیست، و در جایی که مرد معتقد است نامزدش فلان صفت کمال را دارد در حالی که زن می داند که ندارد و سکوت می کند بطریق اولی تدلیس نیست.

مساله ۱۵- اگر با زنی ازدواج کند بر این مبنا که باکره است حال چه اینکه بنا بخار ) اشتراط بکارت در ضمن عقد باشد و چه بخاطر توصیف و چه به خاطر اخبار باشد و بعد از عقد او را ثيبه بیابد حق فسخ ندارد زیرا ممکن است بعد از عقد بعلتی بکارتش زایل شده باشد مگر آنکه خود دختر اقرار کند که قبل از عقد با کره نبوده و با بښنه قائم شود بر این وی قبل از عقد بکارت نداشته که در این دو صورت حق فسخ دارد، بلکه اگر مرد پیش خودش معتقد بوده که نامزدش با کره است و مسئله بکارت نه در عقد شرط شده باشد و نه در توصیف و نه در اخبار و سپس معلوم شود که بکارت نداشته حق فسخ ندارد حتی در صورتی که ثابت شود قبل از عقد بکارت را از دست داده بوده

مسأله ۱۶- در فرض مسئله قبل اگر آنجایی که شوهر حق فسخ دارد عقد را فسخ کرد اگر این فسخ قبل از دخول باشد مهر بعهده اش نیست، و اگر بعد از دخول باشد مهر بر عهده اشی مستقر می شود لکن می تواند به مجلس رجوع نموده از او بگیرد، و اگر ملی خود زوجه باشد متحق مهری نیست و اگر اصلا تدلیس در کار نباشد مهر بر ذمه زوج مستقر می شود و بر احدی رجوع نمی کند، این در صورتی بود که شوهر عقد را فسخ کند و اما اگر ترجیح داد زن را نگاهدارد و یا اصلا حق فسخی در بین نباید مثل آن صورتی که مرد خیال میگرده نامزدش بکر است ولی در عقد بکارت را شرط نکرده کسی هم آن نامزد را به وصف بکارت توصیف نکرده قبل از عقد هم در گفتگوی خواستگاری سخنی از بکارت به میان نیامده تا عقد بر آن اساس منعقد شده باشد مرد می تواند مقداری از مهر زن را بابت بکارنی که نداشته کم کند، به این طریق که مهر زنان مثل او در حال بکارت و میوه گی را معین کنند آنگاه تفاوتی که بین آن دو نوع مهر هست را از مهدی کم کند، مثلا اگر مهری که معین شده عدد صد باشد و مهر امثال آن دختر در حال بکارت هشتاد و در حال بیوه گی شصت باشد که بین این دو مهر عدد بيت مابه التفاوت است که یک چهارم مهر بکر است از عدد صد نیز یک چهارمش را کم می کند، و نزدیکتر به احتاط آنست که در صورتی که بداند با احتمال | دهد برطرف شدن بکارت تازه است و خیلی قدیمی نیست با آن زن مصالحه کند، هر چند – که کم نمودن مابه التفاوت بنحوی که گفتیم خالی از وجه نیست.

رگ برگ چند نکته کلیدی

 ١) اگر مرد این عیوب را داشته باشد زن می تواند برای فسخ نکاح به دادگاه مراجعه کند:

الف) خصاء – اختگی – مرد در صورتی که قبل از نکاخ به وجود آمده باشد و زن نیز از آن آگاه نباشد. (۱)

ماده ۱۱۲۲ ق.م)

ب) عن – ناتوانی مرد در انجام عمل نزدیکی با همسر خود . البته با این شرط که یکبار هم عمل زناشویی را انجام نداده باشد (ماده ۱۱۲۲ ق.م ) زن در صورتی حق فسخ دارد که | به چنین بودن مرد آگاهی نداشته باشد. (۲)

ج) قطع بودن آلت تناسلی مرد به اندازه ای که نتواند عمل زناشویی را انجام دهد. (ماده | ۱۱۲۲ ق.م)

۲) اگر مرد قدرت نزدیکی با زن را داشته باشد ولی اینکه قدرت باروری نداشته باشد عین نیست بنابراین زن حق فسخ نخواهد داشت. ) .. .

3 اگر مردی بعد از عقد هم دچار عیوب جنون با عنن شود باز هم روی حق فسخ پیدا خواهد کرد و می تواند به استناد این عیوب نکاح را فسخ نماید. (ماده ۱۱۲۵ ق.م) این امتیاز فقط برای زن است و اگر زن بعد از عقد دچار جنون گردد مرد حق فسخ نکاح را نخواهد داشت.(۲) یاد آوری مینماییم که زن زمانی می تواند به استناد عنان بعد از عقد، فسخ نکاح را بخواهد که سابقه مواقعه جنسی با شوهر ولو یکبار نداشته باشد. (۵) و (۶)

البته در این مورد نظر مخالف نیز وجود دارد که عنن بعد از وطی را نیز موجب اختيار ! فسخ دانسته است.(۱), (۲)

۴) اگر زن این عیوب را داشته باشد مرد می تواند از دادگاه تقاضای فسخ نکاح کند

1- قرن یعنی وجود استخوان یا گوشتی درون آلت تناسلی زن به نحوی که مرد نتواند با او | نزدیکی کند.

ماده ۱۱۲۳ ق.م)| ۲ جذام ۳- برص یعنی پیسی زن که نوعی بیماری پوستی است.

در فسخ نکاح رسیدگی دادگاه محدود به احراز وجود حق فسخ است و دادگاه وظیفه ای | در باب اصلاح بین زوجین و ارجاع به داوری ندارد. |

۵) در طلاق رجعی شوهر می تواند در زمان عده به زن رجوع کند اما در فسخ نکاح | رجوع شوهر به زن امکان ندارد.

در فسخ نکاح انحلال نکاح کامل است و به طور قطع بين طرفين جدایی می افتد و || تشکیل دوباره خانواده جز با نکاح جدید ممکن نیست.

۶) در صورتی که مرد پیش از نزدیکی با زن، او را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر است (ماده ۱۰۹۲ ق.م)

ولی هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی بین زن و شوهر به جهنى فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ نکاح عنين بودن مرد باشد که در این مورد زن مستحق نصف مهر است. (ماده ۱۱۰۱ ق.م)

7) فسخ نکاح هر چند بار که بین زن و مرد اتفاق افتد بین آنها ایجاد حرمت نمیکند بر خلاف طلاق که اگر سه طلاق بین زن و شوهر واقع شود زن بر مرد حرام می شود مگر با انجام تشریفات محلل.

) طلاق مخصوص تکاح دائم است ولی موارد فسخ نکاح در دائم و منقطع یکسان است. (مواد ۱۱۵۲ و ۱۱۵۳ ق.م)

تایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرعتایید و تنفیذ فسخ نکاح بعلت بیماری صرع

۹) طلاق عمل حقوقی است که بوسیله شوهر با نماینده قانونی او به دادگاه به انجام می شود در حالی که فسخ نکاح ممکن است توسط شوهر یا زن انجام شود.

۱۰) در طلاق به موجب قانون حمایت خانواده صدور گواهی عدم امکان سازش قبل از | طلاق الزامی است.(1) |

اما در فسخ نکاح نیازی به اخذ این گواهی نیست (۲)

 ۱۱) طلاق باید در دفتر رسمی به ثبت برسد و عدم ثبت آن جرم است (۳)| اما عدم ثبت فسخ نکاح جرم شناخته نشده است.)

۱۲) اگر هر یک از زوجین مجنون باشند طرف مقابل می تواند عقد را فخ نماید و تفاوتی نمیکند که این جنون دانمی باشد یا ادراری و تنها شرط أن استقرار جنون در فرد و می باشد یعنی اینکه به صورت عارضه ای زودگذر نباشد.

ماده ۱۱۲۱ ق.م) البته اگر جنون مرد بعد از عقد باشد زن حق فسخ بیدا خواهد کرد اما اگر جنون زن بعد از | نقد باشد مرد حق فسخ نخواهد داشت. (مواد ۱۱۲۴ و ۱۱۲۵ ق.م)

۱۳)ناراحتی روانی در حد افسردگی و اختلالات عاطفی نیز مانند جنون. موجب حق فخ برای طرف مقابل است.(5) 

Facebook
Twitter
LinkedIn

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *